بیخیال

هر چی دلت میخواد ................

بیخیال

هر چی دلت میخواد ................

 

 

می بینی که اسمون امشب چقدر اشک می ریزداز این که اشکهایش را میبینی هیچ خجالت نمی کشداز اینک مرگ غرورش را تماشا میکنی شرمی به دل راه نمی دهد هر چقدر ساده و صمیمی می گرید مثل اون روزهایی که برای اولین باراز ته دل گریه کردم روز هاست دلتنگی هایم را به خلوت تاریکم می برم و سکوت را در تنهاییم قاب میگیرم هر شب ساعتها در غم کوچه ها دیروزگام می زنم اما تمام خا طرات را غبار پوشا نده با اینکه گر یه خلا صه دلتنگی هایم نیست اما باز اشک می ریزم اگر بودی برایت از ترنم باران می گفتم از ارزش اشکهایم...

 

 

 

 

     

 

در زندگی سه چیز فریبم داد:دروغ ,اشنایی,جدایی

عاشقی سه مرحله داره؛ اول دیدن، دوم حرف زدن، سوم سوختن وساختن

سه چیز زاده عشق نیست :جدایی ، سفر، فراموشی. ولی آن زمان که تو منو تنها گذاشتی رفتی و فراموشم کردی من لحظه لحظه عاشقت شدم

 

بازی شب یلدا

سلام

فر هاد( وبلاگ زندگی من ) منو به بازی شب یلدا دعوت کردن  این بازی این جوریه که 5 تا خصوصیات اخلاقی  یا  اتفاقاتی که بقیه نمیدونند  رو می نویسه و بعد 5 تا از دوستهاشو دعوت به بازی می کنه.

اعترافات من :

1- من تا 7 سالگی از بغل مامانم پایین نمی اومدم .

 

2- بچه که بودم حدودا تا سن 15 سالگی خیلی با دختر عموم یاسی  دعوا می کردم و به خون هم تشنه بودیم و همیشه گیس و گیس کشی  داشتیم اما حالا خیلی با هم جور هستیم و همیشه با هم می ریم کافی نت و این طرف اون طرف و اون خیلی تو وبلاگ نویسی کمکم می کنه.

 

3- وقتی کسی افکار، عقاید و علاقه مندی هامو مسخره می کنه خیلی ناراحت می شم اما به روی خودم نمیارم.

 

4- هیچ موقع با کسی قهر نکردم و اصلا از قهر کردن بدم میاد.

 

5- تا سال اول دبیرستان معدلم خیلی درخشان بود ( دیگه منظورمو بفهمین چیه) اما حالا معدلم به نسبت خوبه.

.

.

.

راستی یه چیزی یادم رفت با اینکه اصفهانی هستم اما خیلی ولخرجم ( البته همه اصفهانی ها ولخرجن جون خودشون)

 

من هم  دختر عموهام  یاسی ( سی و سه پل) و صبا (پرنیان) رو دعوت به بازی کردم و هم چنین : حبیب ( نسیم شمال) و (بوسه)